خوش آمدید

خوش آمدید

همه کاره

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 3003
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1




عابدزاده سرانجام بعد از 10 سال راز بیماریش را افشا کرد

 

 احمد رضا عابدزاده می گوید کسانی که در زمان بیماری اش به او تهمت زده اند را به خدا واگذار کرده است.
 
به گزارش اولین پایگاه تخصصی فوتبال پارس فوتبال دات کام دقیقا 10 سال پیش، روز دوازدهم اسفند ماه بود. آن حادثه تلخ هنوز هم برای عقاب یادآور روزهای سخت است. روزهایی که به عقیده خودش تنها دعای خیر مردم باعث شد تا از آن رهایی پیدا کند: «مدیون مردم هستم. آنها در آن روزهای سخت خیلی برای سلامتی من دعا کردند.» همه چیز از یک درگیری لفظی شروع شد. اتفاقی که عابدازه تا به حال آن را جایی عنوان نکرده است. یک درگیری لفظی بر سر طلب 100 میلیونی، به هم ریختن اعصاب عابدزاده، رفتن به عروسی و ترک آنجا به دلیل بی حوصلگی، استراحت در منزل و یکدفعه سر درد های شدید و پریدن از خواب: «خیلی سرم درد می کرد. مدام سرم را به دیوار می کوبیدم. خانمم من را به بیمارستان رساند و دیگر نفهمیدم چه شد.»
 
* دقیقا 10 سال پیش بود. روز عید غدیر. هنوز هم آن خاطرات کابوس وار را به یاد داری؟
- بالاخره آن روزها را نمی توان فراموش کرد. من هنوز در خانه عکس های آن اتفاق را دارم. مردمی که جلوی بیمارستان ازدحام کرده بودند را به یاد دارم. من فیلمش را هم دارم و هر از گاهی می نشینم آن را نگاه می کنم. من با دعای خیر مردم خوب شدم. بیماری سختی بود که بالاخره آن را پشت سر گذاشتم.
 
* عابدزاده تا به حال در مورد آن اتفاق حرفی نزده. آن شب دقیقا چه شد که آن بیماری به سراغت آمد؟
- من صد میلیون تومان از یکی طلب داشتم. آن روز صبح تا شب درگیر این ماجرا بودم و با آن طرفی که پولم را می خواستم جر و بحثم شد. شب آن اتفاق من عروسی دعوت بودم اما اصلا حال و حوصله نداشتم. به هر حال به آن مهمانی رفتم و زود آمدم خانه. در آنجا خیلی اصرار می کردند که بمانم اما من برگشتم و خوابیدم. ساعت یک بود که از خواب بیدار شدم. سر درد شدیدی داشتم. از فرط سردرد سرم را به دیوار خانه می کوبیدم. همسرم من را رساند بیمارستان آراد. از اینجا به بعد را که خانمم تعریف می کند می گوید من رو بردند بیمارستان کسری و آنجا گفته بودند که باید پول بدهید تا بیمارتان بستری شود که یک سری افراد داد و بیداد کرده بودند. همسرم با دوستم مسعود احمدی تماس می گیرد و تمام هزینه ها را پرداخت می کند. البته من جا دارد که من از پرسنل بیمارستان کسری تشکر ویژه ای داشته باشم. می دانم برای بیمارستان کسری دردسرهای زیادی درست کردم. مردم آمده بودند و آنها خیلی از چیزها را تحمل کردند. من لطف آنها را هرگز فراموش نمی کنم. من با جراحی هایی که دکتر عباسیان و پزشکان دیگر انجام دادند به زندگی برگشتم. فکر می کنم در آن روز که روز عید غدیر بود خداوند لطف بزرگی به من و خانواده ام کرد.
10 سال بود که این مسائل را بازگو نکرده بودید. در آن زمان خیلی ها شایعات زیادی را درست کرده بودند و آن را به مهمانی همان شب ربط می دادند.
دقیقا. در چنین شرایطی یک سری آدمهای بی وجدان و از خدا بی خبر شایعه کردند که عابدزاده مواد می زند و در عروسی چیزی خورده است. در حالی که آنهایی که من را می شناسند می دانند که چطور زندگی می کنم. کدام ورزشکار را سراغ دارید که روزی سه ساعت سنگین تمرین کند؟ من سالهاست که ورزش قهرمانی را کنار گذاشته ام اما هنوز هم روزی دو یا سه ساعت تمرین می کنم. فقط جمعه ها به تمرین نمی روم که آن هم به دلیل تعطیلی باشگاه است. تمرینانی که من می کنم را حتی قهرمانان تیم های ملی هم نمی تواند انجام بدهند.ورزشکارانی که دارند در تیم های حرفه ای بازی می کنند وقتی دو جلسه با من تمرین می کنند دیگر نمی آیند و می گویند تمرینات من سنگین است.
 
* با توجه به شناختی که از عابدزاده وجود دارد می دانیم که تو به دود سیگار هم خیلی حساس هستی؟
- من یک عمر با ورزش بزرگ شده ام. حتی در مغازه ام کارگری که می خواهم استخدام کنم اولین سوالی که می پرسم این است: «بچه کجایی؟ سیگاری هستی یا نه؟ اگر بگوید بله، می گویم خداحافظ ما به درد هم نمی خوریم. حالا نمی دانم که یک سری آدم بی وجدان چطوراین شایعه را منتشر کردند. من خیلی متاسفم برای آنهایی که حتی روی تخت بیمارستان هم برای من نوشتند. من ازهیچ کس شکایت نکردم و آنها را به خدا واگذار کردم.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سینا تاريخ: یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sinakhoshi.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com